نوشته شده توسط : جوان
جمع نشدن 10هزار نفر در تهرانِ 10ميليوني پس از 10روز كري‌خواني و رفع دغدغه در مورد بازداشت موسوي و كروبي

 

ماجراي روز دوشنبه 25 بهمن تهران نشان داد كه دغدغه برخي تصميم‌سازان در مورد تبعات بازداشت موسوي و كروبي و احتمال احياي مجدد بدنه اجتماعي جريان فتنه موضوعيت ندارد و با توجه به بازي علني اين دو نفر در پازل امريكا و رژيم صهيونيستي به‌ويژه در جريان سقوط حسني مبارك، اكنون بهترين زمان براي دستگيري و محاكمه اين افراد است.



:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جوان

آقای کروبی! متن بیانیه 22بهمن را برایتان نوشتم!
 
 
  
  

کیهان: واحدی سردبیر روزنامه زنجیره ای آفتاب یزد و مشاور کروبی که از چند ماه قبل به انگلیس رفته و با رایزنی و مشورت دولت انگلیس خط روزنامه آفتاب یزد را دیکته می کرد، دیروز دست به یک اشتباه فاحش زد و یا عمداً اشتباه کرد که ما در هر دو صورت آن را لطف خدای سبحان و اراده حضرت حق برای مقابله با کید دشمنان می دانیم. و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین...
واحدی متن دستنوشته ای را که برای استفاده در بیانیه 22 بهمن کروبی تهیه کرده بود، اشتباهاً روی ایمیل کیهان فرستاد! البته این احتمال وجود دارد که سازمان اطلاعاتی انگلیس- اینتلجنت سرویس- عمداً و با هدف رد گم کردن دست به این اقدام زده باشد. ولی از آنجا که مطالب مطرح شده در این متن با حال و هوای سران فتنه و مخصوصا مواضع این روزهای کروبی همخوانی قابل توجهی دارد، بخش هایی از آن را منتشر می کنیم. چرا که در هر دو صورت، یعنی اشتباه یا عمدی بودن ارسال آن روی ایمیل کیهان، می تواند آگاهی بخش و عبرت آموز باشد؛ و ... قضاوت با خوانندگان !
متن دستنوشته با این جمله شروع می شود؛
«جناب آقای کروبی! متنی را که شما گفته بودید نوشته ام و یک متن منسجم با نکات مورد نظر تهیه کرده ام تا به عنوان بیانیه منتشر کنید...»
در بخشی از متن یاد شده آمده است «نخستین سال از دهه چهارم انقلاب اسلامی مردم ایران در حالی به پایان رسید که مردم مؤمن و غیرتمند ایران در این سال با تلخکامی های بزرگ مواجه شد- کذا فی الاصل- اما حوادث امسال بار دیگر روشنگویی و آینده نگری بنیانگذار روشن ضمیر نظام جمهوری اسلامی ایران را بر همگان روشن کرد... رهبر بزرگ انقلاب اسلامی که اسلام را به صورت کامل می خواست و می دانست طعم قدرت عده ای را به نادیده گرفتن بدیهیات اسلام از جمله حفظ آبروی مردم تشبیه خواهد کرد- عین متن است و ظاهرا منظور نویسنده تشویق است- نامه ای شدیداللحن به عضو سالخورده شورای نگهبان نوشت و از این که سیاستمداری جوان را حذف کرده به شدت او را مورد عتاب قرار داد(قضیه خزعلی و سلامتی)... رهبر بزرگ انقلاب اسلامی شاید امروز را با بصیرت خاص خود پیش بینی می کرد و می دانست روزی سخن گفتن آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان و نقش مردم در حکومت عده ای را چنان برآشفته می کند که به بهانه حمله به او از ارادت واقعی امام به مردم و تاکید اما-کذا فی الاصل، منظورش امام بوده است- بر نقش مردم در اداره کشور انتقام می گیرند... بنیانگذار انقلاب اسلامی که می دانست عده ای برای سرکوب مخالف تلاش خواهند کرد، انتقادها را معادل براندازی و ضدیت با نظام تلقی کنند، خطاب به بعضی از مسئولان اعلام کرد که باید تحمل انتقاد ولو به ناحق را داشته باشیم و....»
تهیه کننده این متن- مانند سایر بیانیه ها و اظهارنظرات سران فتنه- تلاش کرده است تا مبانی روشن و صریح نظرات حضرت امام(ره) نظیر دستور صریح ایشان درباره ممنوعیت همکاری با دشمنان اسلام، قانون گریزی، ائتلاف با منافقان و بهائیان و سلطنت طلبان، نادیده گرفته شود. گفتنی است در بیانیه دیکته شده از انگلیس که با برخوردهای منافقانه سران فتنه همخوانی کامل دارد به گونه ای آشکار از کمترین اشاره به تاکیدات حضرت امام(ره) بر دشمنی آمریکا و اسرائیل با اسلام و انقلاب و نظام اسلامی نیز خودداری شده است و... که خود حدیث مفصل دیگری است.

   
  



:: بازدید از این مطلب : 392
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جوان

 

آسمان خم شده تا بوسه زند مويش را                         
                           
ماه ديده ست در آيينه او رويش را
تشنه لب آمده آورده به قربانگاهت                                
                       
گردن ِعاشق هفتاد و دو آهويش را
لاله با ياد تو از جام تهي مي نوشد                             
        
چشم نرگس به تومديون شده سوسويش را
آسمان مشك به دندان مهي خواهد داد                         
                
كه زمين پل زده بر دجله دو بازويش را
خنجر و حنجره ي سرخ تو «وا فريادا ....»                         
                 
آه اي خاك به ما هم برسان بويش را !
ماه در كاسه خون خون خدا در صحرا                           
         
آسمان خم شده تا بوسه دهد مويش را
 
 
 


:: بازدید از این مطلب : 380
|
امتیاز مطلب : 117
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جوان


:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 119
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جوان

آقا اجازه! خسته ام از این همه فریب،
از های و هوی مردم این شهر نا نجیب

آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب

آقا اجازه! باز به من طعنه می زنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب

«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب

آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود،
«
آدم» نمی شویم! بیا: ماجرای «سیب»

باشد! سکوت می کنم اما خودت ببین..!
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب ......



:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 11 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جوان

برگِ از درخت پایین افتاده ماییم. ما را له می کنند رهگذران دنیای مدرن زیر پای تفرعن و چه لذتی می برند از صدای خش خش  سینه جانباز شیمیایی. مگر همین شهدا به داد ما برسند کوچه پس کوچه های شهر ما را خزان گرفته اما چند پرستو به نیابت از همه شهدا بهار را با خود به ارمغان آورده اند.

متن کامل در ادامه مطالب........



:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 11 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جوان

گفتگوي دوستانه و صميمي محمد رضا، عليرضا و ديگر دوستانشون!

-محمد رضا به همراه دوستاش نشسته و در مورد تاريخ و حوادث تاريخ گفتگو مي کردند، ذهن محمد رضا کشيده مي شد به دوران حکومت آقا امير المومنين (ع)، چراکه به گفته خودش کلافه مي شد، نمي تونست براي خودش حل بکنه و ...!

تا اينکه يک دفعه صداي آرام و مکرر عليرضا که با دستش تکاني به اون داد! محمد رضا، محمد رضا، ....! او را به جمع باز گرداند.

- عليرضا: داري به چي فکر مي کني، مواظب باش که غرق نشي!

- محمد رضا: نه چيز مهمي نيست!

- عليرضا: آره تو گفتي و منم باور کردم، من تورا ميشناسم، هميشه ميگي و مي خندي، حتما يه چيز مهمييه، وگرنه اينجوري غرق در افکار .... نمي شدي، چشات نشون ميده که خيلي پکري! راستشو بگو تو چي فکري!

- محمد رضا: ولش کن بابا حوصلشو ندارم،

- آخه چرا!

- وقتي  اين فکرارو ميکنم، دنيا برام تير و تار ميشه، آخه اين چه دنياييه! بيش از 1200 سال که يتيم و سرگردانيم، اف بر اين دنيا، نخواستيم اينو! يعني تو اين دنيا عده ايي پيدا نميشن که حداقل شرايط رو داشته باشن، تا ما رو از اين فلاکت و بدبختي نجات بدن!

- داري کفر ميگي! بگو ببينم چي شده! چه يتيمي، چه فلاکتي، چه بدبختي، تو که وضعت توپ توپ! هر روز چند صد هزار تومن پول جيبيته! يه ماشين مدل بالا زير پاته! خونتم که آمده است، شغل خوبي هم که داري، بزار ما بگيم، کسي ندونه فکرميکنه که زبونم لال تو چه بلايي گرفتاري!

- آخه

:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 121
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : 10 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : جوان

سلام به همه جوانان ایران زمین

تا چند روز دیگه اگه خدا بخواد وبلاگ من آبدیت میشه

پس منتظر متفاوت ترین وبلاگ سال باشید



:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : 10 آذر 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد